سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ستم راندن بر بندگان بدترین توشه است براى آن جهان . [نهج البلاغه]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

 

میعاد

 

 

در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.

 

 

آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده

روشنی و شراب را

آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پُل

 

پرنده‌ها و قوس و قزح را به من بده

و راهِ آخرین را

در پرده‌یی که می‌زنی مکرر کن.

 

 

 

در فراسوی مرزهای تنم

تو را دوست می‌دارم.

 

 

در آن دوردستِ بعید

که رسالتِ اندام‌ها پایان می‌پذیرد

و شعله و شورِ تپش‌ها و خواهش‌ها
                                         

  به‌تمامی

فرومی‌نشیند

و هر معنا قالبِ لفظ را وامی‌گذارد

چنان چون روحی

                    که جسد را در پایانِ سفر،

تا به هجومِ کرکس‌هایِ پایان‌اش وانهد...

 

 

 

در فراسوهای عشق

تو را دوست می‌دارم،

در فراسوهای پرده و رنگ.

 

 

در فراسوهای پیکرهایِمان

با من وعده‌ی دیداری بده.


 نوشته شده توسط گلبرگ متقی در دوشنبه 89/5/4 و ساعت 11:19 عصر | نظرات دیگران()

 

 

 

چیزی که به تو مدیونم


...
بنقش رنگ پریده بود رنگ زندگیم

از عشق بسیار

و من چونان پرنده ای نابینا

در گنگی و دست پاچگی

این سوی و آن سوی پر می کشیدم

تا به پنجره تو رسیدم، ای مهربان!

و تو صدای قلبی شکسته را شنیدی

از میان ظلمات

بسوی سینه تو برخاستم

و در دستانت می جنبیدم

و به شوق تو از دریا نشات می گرفتم

که می تواند بگوید که من به تو تا چه پایه مدیونم

دین من به تو آشکار است

چونان یک پشه آراکو

عشق

این چیزی است که به تو مدیونم!

پابلو نرودا     آوریل 25, 2010

 

-آراکو: محل زندگی نرودا در کودکی


 نوشته شده توسط گلبرگ متقی در یکشنبه 89/5/3 و ساعت 8:34 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 53572
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو