شبی که آوای نی تو شنیدم چو آهوی تشنه پی تو دویدم دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم نشانه ای از نی و نغمه ندیدم تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی من همه جا پی تو گشته ام از مه مهر نشان گرفته ام بوی ترا زگل شنیده ام دامن گل از آن گرفته ام تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی دل من سرگشته تو نفسم آغشته تو به باغ رویاها چو گلت بویم بر آب و آئینه چو مهت جویم
تو ای پری کجائی
در این شب یلدا ز پی ات پویم به خواب و بیداری سخنت گویم تو ای پری کجائی
مه و ستاره درد من میداند که همچو من پی تو سرگرداند شبی کنار چشمه پیدا شو میان اشک من چو گل وا شو تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
"هوشنگ ابتهاج"
نوشته شده توسط گلبرگ متقی در یکشنبه 90/9/13 و ساعت 4:35 عصر | نظرات دیگران()