سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جبرئیل همراه هفتاد هزار فرشته پس از نمازظهر نزدم آمد و گفت : . . . ای محمّد ! هرکس با جماعت بودن را دوست داشته باشد، خداوند و همه فرشتگان دوستش خواهند داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

 

آغاز

 

 

 

بی‌گاهان
به غربت
به زمانی که خود درنرسیده بود ــ

 

چنین زاده شدم در بیشه‌ی جانوران و سنگ،
و قلب‌ام
در خلأ
تپیدن آغاز کرد.

 

 

 

گهواره‌ی تکرار را ترک گفتم
در سرزمینی بی‌پرنده و بی‌بهار.

 

نخستین سفرم بازآمدن بود از چشم‌اندازهای امیدفرسای ماسه و خار،
بی‌آنکه با نخستین قدم‌های ناآزموده‌ی نوپاییِ خویش به راهی دور رفته باشم.

 

نخستین سفرم
بازآمدن بود.

 

 

 

دوردست
امیدی نمی‌آموخت.
لرزان
      بر پاهای نو راه
                        رو در افقِ سوزان ایستادم.
دریافتم که بشارتی نیست
چرا که سرابی در میانه بود.

 

 

 

دوردست امیدی نمی‌آموخت.
دانستم که بشارتی نیست:
این بی‌کرانه
              زندانی چندان عظیم بود
                                            که روح
از شرمِ ناتوانی
در اشک
          پنهان می‌شد.


 نوشته شده توسط گلبرگ متقی در شنبه 89/5/9 و ساعت 1:14 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 15
مجموع بازدیدها: 53284
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو